ارتباط دوسویه معماری و فرهنگ

بخش هنری تبیان

هرچند پارامترهای مؤثر بر معماری ابنیه بسیارند، در این میانه «فرهنگ» نقش پررنگ تری در شکل گیری آنچه «مکان» می نامیم، ایفا می کند.
فرهنگ فارسی معین واژه «فرهنگ» را مرکب از دو واژه «فر» و «هنگ» به معنای ادب، تربیت، دانش، علم، معرفت و آداب و رسوم تعریف کرده است. واژه فرهنگ در پهلوی ساسانی به صورت «فره هنگ» آمده است که از دو جزء «فره» به معنای پیش و فرا، و «هنگ» به معنای کشیدن و راندن، ساخته شده است. در نتیجه «فرهنگ» به معنای پیش کشیدن و فراکشیدن است. به همین سبب است که فارسی زبانان، فرهنگ را سبب پیشرفت می دانند,٢
هنر در هر دوره ای نماینده فرهنگ آن عصر و زمانه بوده است. نقاشی، عکاسی، سبک موسیقی و حتی سینما در ادوار مختف تاریخی، حکایت از فرهنگ مردمان در آن برهه تاریخ داشته است. فرهنگی که در قالب هنر به مردم عرضه می شد، درواقع نماینده بخشی از زندگی روزمره مردم بود و در این مقام استقبال عمومی را در پی داشت؛ چراکه از میان مردم برخاسته بود و آنچه را به عموم عرضه می کرد، برایشان ملموس و قابل ادراک بود. هرچند در برهه هایی این هنرمندان بودند که سبکی نو را در قالب هنر خویش به مردم ارائه می کردند و بسته به قدرت نهفته در پس آن، مقبولیت یا عدم پذیرش عمومی را به همراه داشت. به هر روی پدیده فرهنگ و هنر از دیرباز پیوندی ناگسستنی و دیرینه با یکدیگر داشته اند، به اقتضای شرایط، بر هم تأثیر نهاده و موجبات تغییر و تکمیل هم را فراهم کرده اند.
معماری از جرگه هنرهایی است که بر بستر فرهنگ شکل می گیرد و شاید چندان پربیراه نباشد اگر بگوییم معماری زاده فرهنگ عصر خویش است. فرهنگ خود نیز نمایاننده هویت شهر و ساکنانش است. چنین برمی آید که عمق و غنای آثار معماری هر دوران منبعث از هویت مردمان عصر خویش است. آن هنگام که معمار اشکال و هندسه های خاصی را در طرح خود پیاده می کند، درواقع تصویرگر فرهنگ مردم آن سامان است. می توان گفت هر بنایی نوعا نشانگر هویت و فرهنگ حاکم بر شهری است که در آن ساخته شده است. در این معنا، معماری دیگر تنها کالبد و ساختمان نیست، چه بسا هویت فرهنگی یک شهر است که در آثار معماری آن عینیت یافته است.

مردمان ایران زمین در روزگار باستان، آفرینندگان فرهنگ و معماری فاخر و گران مایه ای بودند که امروز بخشی از داده های آن را در دست داریم و از بخش های ناپدیدشده آن نیز نشانه ها و اشاره ها به جای مانده است. بررسی و شناخت اندازه و چگونگی  اثرگذاری فرهنگ کهن ایرانی بر معماری ایرانی هزاره اخیر، مقوله ای است بس وسیع و دامنه دار که در تنگنای این گفتار کوتاه نمی گنجد. ژرف نگری در معماری گذشته ایرانی و کاوش و پژوهش ساختارشناختی در هزارتوهای آن، به پژوهنده نشان خواهد داد که رشته رشته تار و پود این زَربَفت اندیشه و خِرَد و آزادگی و آدمی خویی، با لایه لایه فرهنگ غنی باستانی پیوند دارد و هر خشت و هر سنگ پایه آن، سویه ای از هستی شناسی و جهان نگری دیرینگان زیسته در این خاک و بوم را بازمی تاباند.
فرهنگ درواقع همان چیزی است که مردم با آن زندگی می کنند. در گذشته فرهنگ و معماری ایرانی از یکدیگر جدا نبودند. معماری از فرهنگ مردمان نشئت می گرفت. محرمیت، فضاهای عمومی و خصوصی، تناسبات و اندازه های به کاررفته در ابنیه همه به نوعی نمایانگر فرهنگ خانواده های ایرانی ساکن در آن بناها بود. فرهنگ خود نیز در بستر معماری تعالی می یافت و نیز بر غنای آن می افزود. به نظر می رسد اگر معماری امروز ما هویت مستقلی برای خود متصور نیست، چه بسا ریشه را باید در فرهنگ حاکم بر زندگی امروزین مردمان جست وجو کرد. البته معماری معاصر نیز خود در تغییر ذائقه فرهنگی بی تأثیر نبوده است. فرهنگی که فلسفه اش ایجاب می کرد خانه ها رو به فضای حیاط مرکزی گشوده شوند، اکنون در قالب خانه های آپارتمانی با پنجره های رو به خیابان و فضاهای داخلی گشوده و فراخ جایگزین شده و آنچه به بار می نشیند مردمانی است با فرهنگی نه از جنس ایرانی که امتزاجی آشفته از فرهنگ خودی و غیرخودی. در نتیجه آنچه تحت عنوان سیمای بصری در کلان شهرهای ما از آن نام برده می شود، نشانی از فرهنگ وزین و اصیل ایرانی را دربر ندارد. مکعب هایی شیشه ای و مرتفع که بیش از آنکه ایرانی بودن فرهنگ مردمان را برایت تداعی کند، نوگرایی و تجدد، آن هم از نوع غیرخودی را مجسم می کند. این تغییر سبک و سیاق معماری حرکتی نرم و زیرپوستی را پایه نهاده که به مرور زمان، دگرگونی فرهنگی شهروند ایرانی را از مسیر تغییر در «سبک زندگی» وی موجب خواهد شد.
گرچه بهره گرفتن از تجارب و دستاوردهای معماری در هر جای جهان که باشد، می تواند دریچه ای نو به سوی مسیری جدید پیش رویمان قرار دهد، لیک آنچه در این وادی مهم می نماید، فراموش نکردن اصل و هویت خویشتن است. شاید از موج فراگیر جهانی شدن گریزی نباشد، لیک می توان به سمت کرانه فرهنگ خودی حرکت کرد و در ساحل اصالت و هویت آرام گرفت؛ باشد که معماری و فرهنگی متعالی برای آیندگانمان به ارث گذاریم.

پی نوشت:
١.  راپاپورت، آموس (١٣٨٨)، انسان شناسی مسکن، چاپ اول، نشر حرفه هنرمند، تهران.
٢.  فرهنگ


منبع:شرق/ لاله حلاج

۱۲نکته درباره رم کولهاس

آب در معماری ایرانی

معماری ایرانی زیرسایه پول

گنبد ایرانی در معماری اسلامی

مبنع این خبر (برای مشاهده متن کامل خبر لینک زیر را بزنید):
سایت موسسه فرهنگی تبیان > بخش هنری